عمیقا قلبم به درد اومده برای هم جنس هام که در افغانستان زندگی می کنند.خوش شانس تریناشون تونستن زندگیشون رو ول کنند و فرار کنند و به شهرای دیگه و کشورای دیگه مهاجرت کنن.

تا به حال شاید کمتر از انگشتان دستم اینطوری جگرم برای کسی سوخته.بار اول زمانی بود که مادربزرگم رو از دست دادم.اون موقع خیلی بچه بودم و بازم خیلی زندگی رو درک نکرده بودم.بار دوم زمانی بود که یه خانم دکتری از استرس اینکه نکنه مریضش بمیره سکته ی مغزی کرد و زندگی نباتی و نهایتا هم اعضاش رو به کسای دیگه بخشیدن.اون موقع کنکوری بودم و مدام تو ذهنم به این فکر می کردم که چقدر سخت بعد از گذروندن این همه مرحله ی سخت و قبول شدن و گذروندن دروس سنگین پزشکی،زمانیکه نزدیکای فارغ التحصیلیش بود اینطوری از دنیا رفت.دفعه ی بعدش حادثه هواپیمای اکراینی بود که سال ۹۸ اتفاق افتاد و عمیق عمیق قلبم رو به درد اورد و حتی نمیتونستم خودم رو یک لحظه جای نزدیکان اون افراد بذارم.دفعات بعدی زمانی بود که کرونا اومد و چندین تن از رزیدنتا،پرستارا و پزشکانی که میشناختمشون به کرونا مبتلا شدن و ازبین رفتن،واقعا جو سخت و سنگینی بود.

اما این بار...این بار اصن ادم نمیدونه چی بگه... این بار جنس غمش با همیشه فرق داره...

میتونم خودمو به جاشون تصور کنم که چقدر احساس بی کسی میکنن.چقدر سخت که کسی نباشه واسه ی تو و از تو حمایت کنه.این دختران شاید حتی از جانب پدرانشون هم مورد حمایت قرار نگیرن و دو دستی تقدیم یک مشت احمقِ تندرو خدانشناس بشن.هیچ تقصیری هم ندارن.تنها فرقشون با من اینه که ۱۰۰۰ کیلومتر اونور تر به دنیا اومدن.جبر جغرافیاییشون باعث شده به جای اینکه زنانگی رو تجربه کنن و به فکر پیشرفت در زندگی و تحقق اهداف و ارزوهاشون باشن، فرار کنن تا یک مشت موجود دوپای  نر نفهم ظالم بهشون تجاوز نکنند.تازه اگه خوش شانس باشن و بتونن فرار کنن...اگر نه هم که هیچ!زنده میمونن و مردگی میکنن.

نمیدونم واقعا واسم سواله!ظلمی که به این دختران میشه چطور و کِی و چجوری میخواد جبران بشه؟چجوری عدالت واسشون برقرار میشه؟خدایی که اون بالاست ظالمینشون رو چطور میخواد مجازات کنه؟اینارو اگه صد هزار بار تکه تکه کنی و بکشی و زنده کنی و بکشی بازم کمه.اصن اینا به کنار.چطور این زخم جسمی،روحی و عاطفی که به این دختران میخوره التیام پیدا میکنه؟هرگز پیدا نمیکنه...