...

کتاب

۱۷ تا کتاب

در لیست انتظار برای خوانده شدن😐

در حالیکه یکی دو هفته بیشتر از تابستون نمونده

این تابستون کلا کتابو بستم گذاشتم کنار

دومین کتابی که شروع کردم هنوز ص ۱۷۰ موندم از ۴۰۰ ص

دور از جون لاک پشت والا

لاکی وارم نخوندم

۱۷ شهریور ۹۶ ، ۰۲:۵۸ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پرتقال

اون

۴۶ سالشه

ولی روحش یک سالشه

پپپپپر از احساس خوبه،پپپپ از انرژی مثبت

هر موقع پیششم فارغ از این رابطه ی خونی حالمو خوب میکنه اینقدر که قلبش مهربونه

کافیه پنج دقیقه فقط نگاهش کنم تا از از این رو به اون بشم

کودک درونش خیلییییییییییی فعاله

از همه ی هم سن و سالاش که هیچ،همه ی جوونای الان بیشتر ذوق داره،بیشتر انرژی داره،بیشتر لذت میبره

اون روز اومده بهم میگه پرتقال کارتون دکتر ارنست رو دانلود کن.دلم واسه احساس خوب کارتون تنگ شده

اخه من چییییییییییی بهش بگم مصداق عینی ذوق

خوش مسافرته

با صفاست

از کمترین امکانات استفاده میکنه تا بیشترین لذت رو از زندگیش ببره

اگه حالشو نگیرن همییییییییشه ی خدا حال و احوالات و احساسش خوبه

حتی وقتی مریض باشه

حتی وقتی مشکلی داره

حتی وقتی خیلی ناراحته

بازم هیچ موقع خم به ابرو نمیاره

از همون ادماییه که همه رو دور خودش جمع میکنه و همه از مصاحبت باهاش لذت میبرن:)

اون روز داشتم فک میکردم منو اون واقعا دو تا رفیق واقعی هستیم.صمیمی:)از همونایی که پیششون ادم خود خودشه و ههههههیچ نگرانی ذهنی نداره که یعنی در موردم چی فک میکنه

اینقدر که با اون بهم خوش میگذره با دوستام و همسن و سالام خوش نمیگذره.اگه قرار به بیرون رفتن باشه صد بار ترجیح میدم با اون باشه تا همکلاسیام.شوخیای اون صد برابر بامزه تر از بقیس.شاید واسه همین تو انتخاب و حفظ دوست اینقدر ضعیف عمل کردم.بعد از بیست سال هنوز یه دوست صمیمیم ندارم.اخه هیچکس اون نمیشه.هیچکس به گرد پاشم نمیرسه:)

منو اون بیشتر از اینکه مادر و دختر باشیم دو تا رفیق صمیمی هستیم:):):)

۱۵ شهریور ۹۶ ، ۱۹:۱۷ ۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
پرتقال

سالتو

یوهوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووع

بالاخرههههههههههههههههههههه

بااااااااااااااااااالااااااااااااااااااااخره

بببببببببببببببببببببببببببااااااااااالاخرهههههههههههههههههههه

امرووووووووووووووووووووووووووز تووووووووووووونستتتتتتتتتتتتم

سالتو

بزززززززززززززززززززنم

این در حالی هست که بعد از دو جلسه تلاش بی وقفه بعد اینکه حجم عظیمی اب رو از راه بینی قورت دادم بالاخره امروز اول به کمک مربیم و بعد بدون کمک تونستم انجامش بدم.بعد که زدم عین اینایی اورست رو فتح کردن وسط عرض استخر دستامو مشت کرده بودم و بالا پایین میبردم که از سر ذوقم دوباره اب تو دماغم رفت نفسمم تمام شده بود.هیچی دیگه مربیم اومد کشیدم کنار و بهم میگفت واسه ذوق یه سالتو شهید نشی...

یعنیا امروز بیشتر از پارسال که دیدم پزشکی قبول شدم خوشحال بودم.اصن یه وضعی... 


پ.ن:در صورتیکه چندان راجع به شنا نمیدونید باید بگم که سالتو یه نوع برگشت هست.وقتی شناگر به دیوار میرسه با این نوع برگشت میتونه بدون وقفه به شنا ادامه بده.میتونین تو گوگل سرچ کنین که ویدیوش رو هم ببینین.

پ.ن:چرا بلاگ استیکر نداره!یه کلییییییییییییییییی استیکر باید برای این پست بذارم:)

پ.ن:میگم پریا وبت کو؟!!!

۱۰ شهریور ۹۶ ، ۰۱:۴۶ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پرتقال

سرماخوردگی

یعنیا من کل زمستون سرما نمیخورم بعد تو تابستون وسط گرما سرما میخورم...

کولرمونم خاموشه خب یعنیییییی چه!!! دو روزه از باشگاه و استخرم محروم شدم :( دو سه هفته از تعطیلات باقی مونده بعد من باید سرما خورده باشم عاخه!!! دیگه این جوشونده ها که مامانم درست میکنن منو میبینن جیغ میزنن:/

اخه سرماخوردگی درست حسابیم نیست که.یه گلو درد و سرفه.در همین حد که منو از ورزشم محروم کنه...


به تازگی سریال downton abbey رو تموم کردم به نظرم خیلی قشنگ بود.خیلی نرم و ملایم و اروم پیش میرفت در عین حال بسی جذاب بود.نمیدونم چقدر این سریال با واقعیت اون زمان انگلستان و جنگ جهانی مطابقت داره.ولی هر چی باشه من عاشق صداقتشون شدم.صداقت خیلی بینشون زیاده و هر کاری کردن چه خوب چه بد چه خیلی بد در نهایت با فن بیان خیلی خوب و محترمانه ای اعترافش میکنن.واکنش اطرافیانشونم قابل تحسینه.اونقدر زننده رفتار نمیکنن که اون فرد از هر چی و صداقت و راستگوییه زده بشه و دیگه اعتراف نکنه.یه جایی میخوندم که میگفت هیچ وقت اونقدر به بچه هاتون سخت نگیرید که بترسن حقیقت رو بهتون بگن.

در عین حال فاصله طبقاتی هم به زیبایی نشون داده شده.ارباب رعیتی و نجیب زاده و این حرفا رو خیلی خوب به تصویر کشیدن.چیزی که الان دیگه خیلی بی معنی شده.خداییشم تو فیلم خیلی زور داره.ادمایی تو فیلم هستن بین رعیتا که خیلی با شخصیت تر از نجیب زاده ها هستن اما به خاطر نجیب زاده نبودن باید خدمتکار باشن.بعد یه سریم بین نجیب زاده ها هستن که ادم چندان خوبی نیستن ولی صرفا چون پدر و مادرشون لرد و دوکسن باید بهشون احترام بذارن.خیلی خوبه که این دید کمرنگ شده و کمتر کسی به یک ادم بی شعور به خاطر خانوادش احترام میذاره.واقعا هم چیزی که تحت کنترل ادم نبوده و هیچ تلاشی واسش نکرده نباید علت احترام و شخصیت یا برعکس علت کم شخصیتی باشه.اصل و نسب خانوادگی مهم هست اما خب اول باید به شخصیت خود اون فرد نگاه کنیم تا ببینیم قابل احترام هست یا نه.یه جورایی اصل و نسب کمک کنندس اما تعیین کننده نیست.


خب برگردیم سر مسئله سرماخوردگی.من امروزم استراحت میدم ولی دیگه فردا رو شرمنده.دیگه بیش از دو روز نمیتونم ورزشمو نرم.به من چه میخواست خوب بشه.تازه همین امروزم بچه ها مسافرتن که باشگاه کنسل شده وگرنه میرفتم.اخه مشکل من اینه که استخر دانشگامون انقققققققدر کثیفه که تو قسمت عمیق از سطح نمیشه کفشو دید.اینقدر کدر و کثیفه و شلوغ.نزدیکترین استخر به خوابگاه یک ربع با تاکسی دربست فاصله داره:/ عملا یه استخر سه ساعت وقتمو میگیره و نمیشه خیلی رفت.باشگاه دانشگاه هم که بگیر نگیر داره.یه روز میان یه روز نمیان.یه روز درس دارن یه روز امتحان دارن اصصصصلا منظم نیستن.خودمم که نصف بیشتر ترمو امتحان دارم.تو سال تحصیلی خیلی وقتم کمه.اینه که الان باید بیشتر استفاده رو ببرم دیگه...


۰۷ شهریور ۹۶ ، ۱۶:۳۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پرتقال

تنیس خاکی

خیلی وقته دوست دارم کلاس تنیس خاکی برم.با اینکه میدونم خیلی سخته و خیلی انرژی و قدرت میبره ولی بازم خیلی دوست دارم یاد بگیرم.احساس میکنم ورزش قدرتی در عین حال با ظرافت تمامه.یعنی باید با نهایت قدرت ضربه رو بزنی و اگر ده درجه زاویه راکت فرق کنه مقصد توپ کلی فرق داره و در نهایت بسیار کمک کننده به تمرکز هست.البته خیلیم ورزش گرونیه.با یه پرس و جوی ساده به حز شهریه کلاسا،فقط راکت و ساک و توپ و کفش با کیفیت نسبتا خوب بدون سایر ابزار مثل مچ بند و ضربه گیر و ... حدود ۱۵۰۰ الی ۲۰۰۰ تومن پای پدر جان گرامی اب میخوره.خب پدر هم حرفی ندارن و الان من لب تر کنم میگن برو بهترین جنسش رو بخر کیف کلاس رو ببر ولی خب از اونجایی که در دیزی بازه،حیای گربه کوره کجا رفته و این صحبتا، تصمیم گرفتم واسه تابستون سال اینده پولامو جمع کنم.حدودا ماهی ۱۰۰ الی ۱۵۰ تومن باید کنار بذارم و هرجایی پولی دستم اومد باید صاف بریزمش به حسابم تا خرج نشه.به عبارتی خرجای الکی و خرید چیزای به درد نخور و کلا هر گونه خرج اضافی به مدت ۱۰ ماه حذف میشه.تمرین خوبیه برای مدیریت مالی پولام.یه چیزایی مثل غذا،کتاب و لباس و ... ضرورین.اما وقتی ده تا دفترچه یادداشت خالی دارم واقعا نیازی نیست یکی دیگه بخرم.یا مثلا تا سرعت وای فای کم میشه دیتا رو بدون بسته روشن کنم و هزار مورد دیگه که باید از این به بعد حواسم باشه.داشتن یه هدف دوست داشتنی کلی انگیزه به ادم میده تا ادم به خودش یکم سختی بده تا بهش برسه و این همون پیشرفته.:)


۰۴ شهریور ۹۶ ، ۱۷:۰۰ ۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پرتقال

حال و احوالات خوب

این تابستونمو خیلی دوست داشتم.کلی با خانواده با خیال راحت بیرون رفتیم.یه عالمه منظره های خوشگل خوشگل که روح ادمو تازه میکنن که خب اگه هویتشون سریع فاش نمیشد چنتا عکسا رو اینجا اپلود میکردم شما هم لذت ببرید.گل سر سبد تابستونم هم یک الی دو جلسه ورزش هر روز بود که مصداق عینی رد بول واسه من بود.اگه یه روز تو این مملکت یه کاره ای میشدم قطعا هفته ای دو جلسه ورزش رو واسه دانشجوا اجباری میکردم.البته نه ورزش الکی که حال ندارن خودشونو تکون بدن.ورزشی که سرحال بیارتشون و با انرژی بیشتر کارهاشونو انجام بدن.بعدش به خودم میگم خب همه که علاقه مند به ورزش نیستن.به نظرم میرسه باید هفته ای دو جلسه کار مورد علاقه ادم اجباری بشه.اونوقت کلییییی تو روحیه ادم موثره و زندگی بیشتر لذت بخش میشه.

راستی میدونستین ورزش باعث اعتیاد مثبت میشه؟یعنی یه مدتی که ورزش کنین بهش اعتیاد پیدا میکنین و اگر ورزش نکنین بی قرار و کم حوصله میشین.درست مثل مواد مخدر که باعث احساس سرخوشی میشه،ورزش هم باعث ترشح اندروفین در بدن میشه که به خصوص موقع استراحت بعد ورزش یه حس نئشگی ایجاد میکنه و لذت بخشه.بعد از یه مدت مثلا یک ماه ورزش منظم این اعتیاد ایجاد میشه و تداوم اشتیاق ادم رو باعث میشه.بهش میگن اعتیاد مثبت چون برای بدن خیلی مفیده و سلامتی رو تضمین میکنه.پس حتی اگه ورزش دوست ندارین سعی کنین انجامش بدین بعد از مدتی معتاد میشین و حتی سه جلسه ورزش در هفته کلیییی باعث سلامتی میشه.دیابت،چربی و قند خون،مشکلات قلبی و عروقی و هزار جور مرض دیگه با همین میزان فعالیت از زمان جوونی تا پیری به راحتی قابل پیشگیریه.اوایل ورزش هم یکم ادم مقاومت میکنه و به عبارتی حالشو نداره.ولی بعد از یه مدت این بی حالی از بین میره.به هر حال شروع هر کاری سخته.در ضمن ورزش حتما نباید یه کلاس مخصوص باشه.پیاده روی از خونه تا محل کار یا کلاس هم ورزشه.راه های زیادی واسه ورزش هست فقط باید اراده کرد...

سالم و سلامت باشید :)




۰۲ شهریور ۹۶ ، ۱۶:۰۶ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پرتقال

ذهن پراکنده

با گذشت دو ترم خوب فهمیدم که من ادم این رشته نیستم.ولی یه مزایایی داره که نمیشه ازشون گذشت و البته باید ادم این رشته باشی تا از مزایا بهره ببری.شاید اینجا تنها جایی باشه که بتونم با این صراحت و صداقت این حرفا رو بزنم.

خب اگه چیزی به نام استعداد یابی تو کشورمون وجود داشت و شرایط شغلی برای همه شغلا فراهم بود و هر شغلی به تناسب زحمتش ارزش و درامد داشت،قطعا من هیچوقت به سمت رشته تجربی هدایت نمیشدم.چه برسه به اینکه کنکور بدم و و یه سال بمونم و الانم ترم سه باشم.چهل درصد زیست کنکور ۹۴، هفتاد درصد زیست کنکور ۹۵، تراز ۶۸۰۰ زیست کانون در مقابل ۷۷۰۰ ریاضی و ۸۰۰۰ فیزیک،جلوتر در دانشگاه اون همه تلاش برای درس بیوشیمی و اخرش کسب نمره درخشان ۱۴،  اون همه تلاش برای حفظ کردن ایننننن همه حفظی سنگین و نتیجه نگرفتن و هزار مورد دیگه خیلی خوب بهم ثابت کرده که پزشکی بیشتر از اینکه به یه ذهن محاسباتی و کلی بین نیاز داشته باشه، به یه ذهن هنرمند و با توانایی بالا برای حفظ کردن و صد البته جزئی بین نیاز داره.

من هیچوقت مشکلی با زیاد درس خوندن نداشتم ولی به شرطی که اخرش نتیجه بده.نه اینکه یه عالمه تلاش کنی و نهایتش یه نتیجه ی خیلی معمولی که هم کلاسیام با نصف درس خوندن من میتونن بگیرن.اخرشم منتهی میشه به اینکه هیچ گونه علاقه یا اشتیاقی نمونه و کل فرجه رو بدون هیچ عذاب وجدانی تلف کنی و در نهایت چند درس اصلی ترم دو با نمره ای نزدیک افتادن پاس کنی فقط به ارزوی اینکه تموم بشه شرش کنده بشه...

از اون طرف با توجه به مشکلی که تو خانواده هست و با وجود اون ادم که جز ابروریزی کار دیگه ای نکرده،من شخصا واسه اینکه شخصیت اجتماعیمو حفظ کنم و ثابت کنم من مثل اون نیستم مجبورم یه امتیازی داشته باشم که از نظر جامعه یه ارزشه و به خاطرش بهم احترام خواهند گذاشت.عقده یا کمبودی ندارم و محتاج توجه نیستم اما از نگاه های پر قضاپت هم متنفرم.ترجیح میدم به جای اینکه منو مثل اون ادم بدونن،اجالتا به خاطر شغلم بهم احترام بذارن و هر موقع منو شناختن به خاطر شخصیت و رفتارم قابل احترام بشم.

نمیدونم ایا قراراه پزشکی تا تهش اینقدر خشک و حفظی باشه؟بار ها فهمیدم که مهمترین درسمون که اناتومیه رو دوست ندارم.واقعا با حفظ کردن این حجم از اسامی اذیت میشم.انگار بخوای نقشه جغرافی یه کشورو با تمام شهرا و همه ی راه ها و مقازه ها و خونه و همه چی حفظ کنی.اونم برای منی که همیشه ی خدا با حفظیات مشکل داشتم.چیکار کنم خب!تو ذهنم نمیمونه و خیلی خسته کنندس که یه مطلب تکراری رو بار ها و بار ها بخونی و مرور کنی تا حفظ بشی.بدون وجود هیچ گونه استدلال و منطقی.

خیلی گیجم و دارم این رشته رو با دست پس میزنم با پا پیش میکشم.تو این جامعه نابسامان این رشته تنها رشته ای هست که اینده ی تقریبا مطمئن تری داره.ولی اونطور که باید دوسش ندارم.نه به عنوان یه شغل حداقل تا اینجاش.شاید ادامش بهتر باشه.فقط به همین امیدوارم...




۲۴ مرداد ۹۶ ، ۱۶:۱۷ ۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
پرتقال

خواب های عجیب و غریب

یه چند وقته خوابایی میبینم که عجیبن...

یه مدرسه یا دانشگاه خیلییییی بزرگ پنج یا شش طبقه انگار امریکاس.سوار اسانسور میشم میرم بالاترین طبقش.خیلی شانسی و اتفاقی یه نفر یه بسته بهم میده انگار منو با یه نفر دیگه اشتباه گرفته.از سر کنجکاوی چیزی نمیگم و ناخوداگاه برمیگردم پایین ترین طبقه.اونجا ده پونزده نفر ادم هستن که از بسته های من دارن و دارن دست و پاهای همدیگه نقاشی میکنن و نقش و نگارها معنی خاصی دارن انگار میخوان یه چیزی بگن.سر چند ثانیه پلیس با هلیکوپتر میاد و وقتی نقاشی ها رو میبینه دستگیرشون میکنه و میبرنشون برای شکنجه چون دارن یه کار خلاف انجام میدن و همینکه دستگیرشون میکنن سرود ارتش نازی ها رو میخونن...

بعدم از خواب بیدار میشم.نمیدونم اصلا معنی خاصی داره یا نه اما تا حالا دو بار این خوابو دیدم.حتی یادمه تو خواب محتوی بسته رو هم میدیدم اما یادم نیست چی بود.بعد خوابم کاملا واضح و رنگیه...

این اهنگی که تو خواب میشنوم.جالبه قبلا هیچ موقع این سرود رو نشنیده بودم.تو خواب بار اول که شنیدم صبح انقدر متنش واسم واضح بود که با یه سرچ راحت پیداش کردم دیدم سرود ارتش نازی و هیتلره :/





۲۰ مرداد ۹۶ ، ۲۱:۰۸ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پرتقال

حرف حساب

۱۸ مرداد ۹۶ ، ۰۳:۰۸ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پرتقال

مریم

یه چند ساعتی بود که نرفته بودم تلگرام.قفل گوشیمو باز کردم.تلگرامو زدم.گروه منو دو تا دوستامو باز کردم خشکم زد!

وقتی خبر سرطانشو شنیدم گفتم حتما خیلی جدی نیست و اونجا با اون همه امکانات درمانش میکنن و این حرفا.ولی وقتی شنیدم فوت کرده اصلا باااااورم نمیشد!یه احساس حسرت بی انتها!!!انگار خواهرمو از دست دادم...جز معدود ادمایی شد که برای مرگشون گریه کردم.حیف واقعا!خیلی حیف...

۲۸ تیر ۹۶ ، ۰۲:۰۶ ۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
پرتقال